مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
ای نخـستـین بارقه از شعـلههای کربلا اولین سیـمـای روشن از صدای کـربلا ای نخستین خون، چکیده روی خاک کوفه سرخ ای نخستین سر، بریده در هوای کربلا تو نخستـینی که دیدی کربلای تشنه را پیش از آنکه گل کند موج بلای کربلا صبح تنهایی و عصر غربت و ظهر عطش کـربـلای کـربـلای کــربــلای کــربـلا ای سفیر دانش و دین در زمین جهل و کفر ای شکـوه نـام تو بـانـگ رسـای کربلا پیش از آنکه کربلا باشد تو بودی، خون تو ریخت روشن بر زمین در ابتدای کربلا ابتدای کـربلا بودی و دیدی از نخـست روی نـیـزه عـشق را در انتهای کربلا از فـراز بـامِ کـاخ دسـتآمـوزان کـفـر بر زمین انداخـتی سر را به پای کربلا اولین حاجی که رفت و کربلایی شد به شور اولین زمزم که جوشید از صفای کربلا ای نخستین چشم گریان بر حسین بن علی با خـبر از جـزء و کـل ماجرای کربلا چشم تو پیش از تمام چشمها دید و گریست زخـمهـای کـربـلا را در عـزای کربلا ای چنان که نی، تهی از هرچه جز هوی حسین ای نـوا؛ آه ای نـوا آه ای نـوای کـربـلا پیک عصمت بودی و پیچیده در فریاد تو هـویهـوی کـربلا و هـایهـای کـربلا خانۀ هانی، عبیدالله و تو مخفی به رمز پشت پـرده مـاندی اما از حـیـای کربلا دست بر شمشیر میبردی اگر...، اما تویی آری آری تو نخـستـین رهـنـمای کربلا آری آری تو نخستین کاشف ذبح عظیم آری آری تو نخـسـتـیـن آشـنـای کـربلا شیعه و خنجر زدن از پشت، پنهان، ناگهان نه، بـلـندا تو، بـلـندا سـرسـرای کـربـلا پشت پرده ماندی اما کربلا در پرده نیست برمـلا شد با تو راز در خـفـای کـربلا پشت پرده در نمازی سرخ از شرم حضور اقـتـدا کردی به حـیـدر مـقـتـدای کربلا خونبهای تو تماشای حسین فاطمهست ای نخستین خون جاری در بهای کربلا جرعه جرعه نور نوشاندی مرا امشب به مهر روشـنم روشن به یـمن روشـنای کربلا این قصیدهواره امشب از تو در من جلوه کرد شعـر گـفـتم از بـرایت از برای کـربلا |